ورزشگاهی که ۸۲ سال پیش در باغ اهدایی امجدالسلطنه برپا شد، ده سال پیش از آن که فدراسیون فوتبال ایران تأسیس شود. اینجا محل رویدادهای تاریخی و بهیاد ماندنی فوتبال ایران بوده و بهنوعی محل تولد فوتبال ایران.
نخستین راهیابی فوتبال ایران به بازیهای المپیک توکیو، ۱۹۶۴، با پیروزی بر هندوستان، نخستین قهرمانی جام ملتهای آسیا با پیروزی بر تیم اسراییل، و نخستین قهرمانی در جام باشگاههای آسیا.
ورزشگاه پیر امجدیه در دوران رژیم جمهوری اسلامی با دگرگونیهای بسیاری روبهرو شد. ابتدا نامش به شیرودی برگردانده شد و حالا هم آن را از فوتبال گرفتند. در حالی که امجدیه میتوانست همانند ورزشگاه ویمبلی لندن بازسازی شده و به محلی برای مسابقات باشگاهها، جوانان و دیگر رویدادها مبدل شود.
مرتضی شمس روزنامهنگار و کارشناس ورزش در تهران شگفتی خودش را از اقدام سازمان تربیت بدنی در این مورد پنهان نمیکند:
متأسفانه ورزشگاه در دل شهر تهران، امجدیه، که بستر تولد بسیاری از ستارههای بزرگ فوتبال و اساساً ورزش کشور ما بود، در اقدامی عجیب به فدراسیون دو و میدانی سپرده شد.
این که قسمتی از ورزش را خرج خدمات دیگر ورزش بکنند، بهخودیخود ایرادی ندارد. اما آنچه برای من باعث تعجب شده این است که چطور توانستهاند پروندهی قطور تاریخ فوتبال این شهر، این کشور را به این راحتی ببندند.
پرسپولیس آن روزها در ورزشگاه قدیمی امجدیه
آیا این نقطهی پایانی است بر خاطرات تلخ و شیرین و روزهای باشکوه فوتبال ایران در ورزشگاه قدیمی امجدیه؟
این نخستین بار نیست که یک مکان ورزشی را به کار دیگری اختصاص دادهاند. به عقیدهی این کارشناس ورزش اما این کار به خاطر دو میدانی صورت نگرفته است:
متأسفانه این اولین بار نیست که یک محل ورزشی را به قسمتی دیگر واگذار میکنند و من فقط به این جهت متأسف و متأثرم که چرا تنها ورزشگاهی که در دل شهر تهران بود و حداقل میتوانست برای نوجوانان و جوانان و حتی فوتبال باشگاهی دسته اول تهران محل بسیار مناسبی باشد، تا بتواند مسابقات را پرتماشاگر جلوه دهد، این را هم از فدراسیون فوتبال گرفتند و به دومیدانی دادند.
آن هم درست زمانی که فوتبال ما این روزها، غیر از تیمهای استقلال (تاج)و پرسپولیس، بهسختی میزبان مثلاً دو یا سه هزار تماشاگر است، آن را هم از امجدیه گرفتند و حالا قاعدتاً برای یک بازی نه چندان مطرح، مردم شهر تهران ناچارند از سمت غرب حدوداً ۱۲ ـ ۱۰ کیلومتر از شهر خارج شده تا به استادیوم آزادی برسند.
استادیوم تختی هم که به قول بچههای فوتبالیست در جادهی مشهد قرار دارد نه شهر تهران. این است که من احساس میکنم بیشتر از مسائل فوتبال شاید دوراندیشیهایی بوده که از سمت استانداری یا فرمانداری تهران این تصمیم گرفته شده است.
به هرحال با خاطری جمع میگویم که بهخاطر دومیدانی این کار صورت نگرفته است.
همایون بهزادی مشهور به سرطلایی فوتبال ایران خاطرات باشکوه و غرورانگیزی از ورزشگاه امجدیه دارد. بهجز نخستین راهیابی فوتبال ایران برای نخستین بار در بازیهای المپیک، ۱۹۶۴ توکیو، دیدار بهیادماندنی فینال جام باشگاههای آسیا، ایران در برابر اسراییل، حضور ۲۵ هزار تماشاگر که دو برابر همین جمعیت هم بیرون از ورزشگاه مانده بودند، از خاطرات بهیادماندنی اوست.
همایون بهزادی که منیسک زانویش پاره شده بود، قرار نبود بازی کند. اما زمانی که تیم اسراییل با یک گل از تیم ایران جلو میافتد، بازی به دقایق پایانی نزدیک میشود، همایون بهزادی را به کمک تزریق یک مسکن به زمین میفرستند.
ستارهی فوتبال ایران در دقیقهی ۹۰ گل مساوی را میزند و در وقت اضافی ایران با گل قلیچخانی برندهی جام قهرمانی ملتهای آسیا میشود.
همایون بهزادی و کلانی مشهور به سرطلایی و پا طلایی فوتبال ایران
همایون بهزادی در گفتوگو با زمانه از خاطرات باشکوه امجدیه در آن سالها میگوید:
باید بگویم که استادیوم امجدیهی سابق و شیرودی امروز سرشار از خاطرات است. میدانید که تولد فوتبال ایران در آنجا بوده. من کودک بودم، از بچگی یادم است از ۱۲ ـ ۱۰ سالگی پدر و مادرم دستم را میگرفتند و به آنجا میبردند.
تا روزی که زیربنای فوتبال ایران تیم شاهین و بعد خودم وارد تیم ملی شدم، خوشترین خاطراتم بازی ایران و هندوستان بود که تیم ایران با سه گل هندوستان را شکست داد و برای اولین بار در سال ۱۹۶۴ یا ۱۳۴۳ تیم ایران وارد مسابقات المپیک شد.
البته در اینجا با کمال تأسف از شش نفر اعضای شاهین در تیم ملی چندتا از دنیا رفتهاند. مرحوم شیرزادگان، مرحوم دهداری، مرحوم محراب شاهرخی و مرحوم برمکی. از آن جمع من و آقای حمید جاسمیان در قید حیات هستیم.
دوبار از شبهای زیبای زندگیام آنجا بوده است. البته تمام زیباییها و جذابیت فوتبال ایران در استادیوم شیرودی و امجدیهی آن روز بوده و برای اولین بار ایران در آنجا مدال طلای جام ملتهای آسیا را گرفت که در آن روز در نیم ساعت آخر بازی ایران یک گل از اسراییل خورده بود، با سه آمپولی که به من زدند، وارد زمین شدم.
زانویم بیحس بود. چارهای نبود، ایران یک گل خورده بود. بهاجبار به مفصل زانویم آمپول زدند و آمدم به زمین. در اواخر بازی توپی را که زدم وارد دروازه شد. یک گل را هم پس از آن پرویز قلیچخانی زد و ایران برای اولین بار قهرمان جام ملتهای آسیا شد.
من فکر میکنم یکی از زیباترین شبهای ورزش ایران همین بود و دیگری هم ۱۹۶۴ که بعد از آن اتفاقات زیادی با تیم شاهین، با تیم پرسپولیس و تیمهای دیگر افتاد. ولی این دو شب خاطرهی دیگری آفرید.
مثلاً بار دوم ۱۳۴۷ استادیوم امجدیه بالای ۳۰ هزار نفر جمعیت تماشاچی داشت و به اندازهی همین جمعیت بیرون از امجدیه مانده بود. بعد از آن بود که شروع کردند به ساختن استادیوم آزادی. بههرحال هیاهویی بود و شادمانیای.
بهخصوص ۱۳۴۷ بازی با اسراییل هیچگاه فراموششدنی نیست. وقتی خاطراتم را مرور میکنم، تمام تاروپود بدنم میلرزد و یاد شادی ملت ایران میافتم. من امیدوارم فوتبال ایران مجدداً به روزی برگردد که آن هیاهو و آن شادیها زنده شوند و بازهم ایران قهرمان جام ملتها باشد. دستکم به مسابقات جام جهانی راه بیابد.
امجدیه تاریخ شفاهی رویدادهای ماندنی فوتبال و ورزش ایران است. بازهم از خاطرات ستارههای فوتبال، ستارههای این ورزش در امجدیه خواهیم گفت.